نماز رزمندگان و همه غریبان

ساخت وبلاگ
دیدار با تته سارا به همراه پدردر شب 11 اسفند شب به سبب به هم خوردن خوابم در شب قبل زودتر به خواب رفتم نزدیک های صبح دقیقاً پنج صبح خواب جالبی دیدم به این صورت که رفته بودم به روستای قراجه فیض اله و از محله دیگر به محله خودمان می آمدم چشمم به آب زلالی افتاد که از جوی نسبتاً بزرگی رد می شد با خود گفتم کاش هیچ کس در بخش های بالاتر کهنه بچه نشوید که شاید در زیردست کشاورزانی باشد که بخواهند از این آب برای خود چایی درست کنند. در همین زمان چشمم به پل ماشین روی افتاد که بالا دره ای درست کرده بودند که قبلا وجود نداشت. خلاصه در همین زمان خبردار شدم که حسن رضایی دوست قدیمم در مرند مسئولیتی گرفته است و از این بابت خوشحال شدم. بعد از اینها که آفتاب داشت غروب می کرد متوجه شدم که پدرم رفته با باغچه نزدیک منزلمان و من هم در تاریکی شب راه افتادم که به همان باغچه بروم که ندانستم سگ یا گرگی را جلو چشمم دیدم که پارس می کرد بلافاصله از همانجا عقب عقب برگشتم و بعد البته با خودم گفتم بروم و از منزل چراغ قوه به همراه بیل دوباره راه بیفتم و به همان باغچه بروم که منصرف شد تا اینکه پدر آمد و من به ایشان پیشنهاد کردم تا به اتفاق برویم به منزل ننه سارا در آن یکی مجله روستا. درشکه مانندی داشتم که من راندن آن را البته با یک روش خاصی به عهده اشتم تا اینکه رسیدیم به منزل ننه سارا و از افراد آن محله پرسیدم منزل ننه سارا اینجاست؟ یکی از خانم ها خود ننه سارا را به من نشان داد و من به او گفتم من بخشعلی هستم دیدم نشناخت و ما را تحویل نگرفت تا اینکه گفتم علی قنبری را می شناسید؟ بلافاصله گفت علی قنبری! گفتم بله که گفت چرا نشناسم و من هم بی درتگ گفنم من برادر علی قنبری هستم که در این زمان بنده و پدرم را تحویل گرفت. نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 54 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 13:41

مشتاق دیدارعهد بشکستی و من بر سر پیمان بودمشاکر نعمت و پرورده احسان بودمچه کند بنده که بر جور تحمل نکندبار بر گردن و سر بر خط فرمان بودمخار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کردکه سر سبزه و پروای گلستان بودمروز هجرانت بدانستم قدر شب وصلعجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودمگر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسندگویم آن روز که در صحبت جانان بودمکه پسندد که فراموش کنی عهد قدیمبه وصالت که نه مستوجب هجران بودمخرم آن روز که بازآیی و سعدی گویدآمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم (سعدی) نماز رزمندگان و همه غریبان...
ما را در سایت نماز رزمندگان و همه غریبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbiqarar بازدید : 56 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 13:41